جدول جو
جدول جو

معنی پست قد - جستجوی لغت در جدول جو

پست قد
(پَ قَ)
رجوع به پست شود
لغت نامه دهخدا
پست قد
پست بالا کوتاه قد کوتاه قامت پست قامت پست قد
تصویری از پست قد
تصویر پست قد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پست تر
تصویر پست تر
پایین تر، خوارتر، فرومایه تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پست شدن
تصویر پست شدن
خوار و ذلیل شدن
با خاک یکسان شدن، منهدم گشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ قِدد)
نعت فاعلی از استقداد. پیوسته باشنده بر کاری و چیزی برابرو هموار. (از منتهی الارب). امری که مستمر و مستوی شده باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به استقداد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قِ)
آتش افروزنده. (از منتهی الارب). کسی که آتش می افروزد. افروزنده، آتش که شعله ور شده باشد. (از اقرب الموارد). شعله ور. افروخته. رجوع به استیقاد شود
لغت نامه دهخدا
(قَدد)
راست قامت. سهی قد. راست بالا. کسی که قامت راست و مستقیم دارد: متمئل، مرد دراز و راست قد. (منتهی الارب). رجوع به راست قامت شود
لغت نامه دهخدا
(دَ زَ)
دست زده. به دست لمس کرده.چلاندۀ به دست: عادت یاغیان باشد که به میوه ستان باغبان درآیند صنوبر صد نور بشکنند، میوه رادست زد و پای فرسود کنند. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 101)، در شاهد ذیل ظاهراً معنی شروع به بهره گیری و برداشت دارد: هر سالی کسی آنجا (خرماستان) فرستادی تا آن بر ایشان حرز کردی و بنگرستی تا چند خروار است و بر ایشان نوشتی و بدیشان دست بازداشتی تا هرچه خواستند بکردندی، چون خرما دست زد بکردندی نیمۀ آن بدادندی. (ترجمه طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
دست بنقد. فعلاً. عجالهً. علی العجاله
لغت نامه دهخدا
(وَ)
فرود شدن. سفال. سفول. هفات. انهفات. (منتهی الارب) ، ویران شدن. منهدم گشتن. فرود آمدن. خراب شدن:
دیوار کهن گشته نه بردارد پادیر
یک روز همه پست شود رنجش بگذار.
رودکی.
شدی بارۀ دژ هم آنگاه پست
نماندی در او جایگاه نشست.
فردوسی.
در باغهای پست شده هم بدین امید
نونوهمی بنفشه نشانند و نسترن.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس قد
تصویر پس قد
کوتاه قد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست نقد
تصویر دست نقد
عجالتاً، فعلاً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست شدن
تصویر پست شدن
ویران شدن، منهدم گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
خوارتر، فرومایه تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
أدنًى
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
inférieur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
нижчий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
aşağı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
низкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
پست
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
নিম্ন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
duni
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
劣った
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
열등한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
gorszy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
נחות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
नीचा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
inferior
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
ต่ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
inferior
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
inferior
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
inferiore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
inferior
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
劣等的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پست تر
تصویر پست تر
inferieur
دیکشنری فارسی به هلندی